کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال امیر المؤمنین علیه‌السلام در شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن راحت حق     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : غزل    

بدرقه کردم دل و دلدار را با اشکِ چشم            غسل دادم گلبُنِ گلزار را با اشکِ چشم

نیمه شب تشییع کردم همسرِ قامت کمان            دفن کردم یاورِ بیـمار را با اشکِ چشم


با نـمازِ صبر من صابر شدم مانندِ کوه            خـتم کردم لذّتِ دیـدار را با اشکِ چشم

واردِ خـانـه شـدم گریه امـانـم را بُـریـد            شتشو دادم در و دیوار را با اشکِ چشم

ردِّ خونهای زیادی روی در پاشیده بود            پاک کردم من نوکِ مسمار را با اشکِ چشم

دخترم می‌زد به صورت با تمامیِّ وجود            صبر دادم زینبِ خونبار را با اشکِ چشم

لب فرو بسته حسن خیره شده بر کوچه‌ها            می‌کنم آرام این غمخوار را با اشکِ چشم

سوگواری می‌کنم تا روزِ محشر بهرِ این            بدرقه کردم دل ودلدار را با اشکِ چشم

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

ردِّ خونهای زیادی روی در پاشیده بود            پاک کردم من نوکِ مسمار را با اشکِ چشم

زبانحال امیر المؤمنین علیه‌السلام در شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : عبدالحسین میرزایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

شده‌ام بی‌کـس و بی‌یـار خـدایا چه کنم            شده روزم چو شبِ تـار خدایا چه کنم

من که عمری گره از کار همه وا کردم            شـده‌ام سخـت گـرفـتـار خـدایا چه کنم


خانه‌ام گـشته عزا خانۀ زهـرای جوان            زیـنـبـم گـشـته عـزادار خـدایا چه کنم

ترسم این است شود عمر علی طولانی            بعـدِ زهـرا گـلِ بی‌خـار خـدایا چه کنم

بعد زهرا یلِ خیبر به چه روزی افتاد            وای از این طعنه اغیار خدایا چه کنم

شب که آیم به مـزارش نگـرانم نـشود            زینب غـمـزده بـیـدار خـدایـا چه کـنـم

از حسن چادرِ خاکی شده پنهان کردم            مـانـده‌ام با در و دیـوار خـدایا چه کنم

لـختۀ خـونِ روی پیـرهـنش را شـستم            مـانـده‌ام با سـرِ مـسـمار خدایا چه کنم

تا ستون حـرم افـتاد زمین زینب گفت            بـعـد عـبـاس عـلـمـدار خـدایـا چه کنم

بی‌اباالفضل روی ناقه نشستن سخت است            بـیـن نـامحـرم و انـظار خدایا چه کـنم

دید این قـافـله را قافـلـه‌سالاری نیست            شـمـر شد قـافـله‌سـالار خـدایا چه کـنم

زینب پـرده‌نـشین را به اسیـری بردند            من کجا کوچه و بـازار خـدایا چه کنم

: امتیاز

ترسیم مصائب شام غریبان و تشییع حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

می‌دهد بال و پـر خـستۀ جـبریل خبر            پیشِ چـشمان عـلی رفت ز دنیا کـوثر

دور می‌کرد ز دُور و برِ خانه همه را            مانـد، یک جمعِ یتـیم و تنِ سردِ مـادر


غنچه‌اش گوشۀ یک باغچه‌ای مدفون بود            به کجا دفن کند حال، گُـلَـش را حـیدر

این گُـلِ لِه شده را با چـه دلی بردارد            با چه حالی بدهـد غـسل به یاسِ پَرپَر

زیر پیراهن اگر غسل دهد دستور است            باز می‌کرد عـلی از سرِ زهـرا معجر

آب می‌ریخـت به پهلـو و به سـینه امّا            باز می‌ریخت ز خونابه گهی خون جگر

زینب از گوشۀ آن حجره تماشا می‌کرد            وای از زخـمِ تنِ مـادر و حال دخـتـر

پیکـر فـاطـمه را با چه کسی باید بُرد            راهِ تـشیـیع، نـمانده‌ست بـرایش دیگر

بر سـرِ دوشِ عـلی می‌رود آیا پرِ کاه            یا فـراتـر شده تـابـوت ز فـتح خـیـبـر

زیرِ تـابـوت همین چند یـتـیـمـند فـقـط            حسنِ سر به گریبان و حسین و خواهر

عاقبت شد گُلِ پرپر به دلِ خاک نهان            اینچـنـین رَدِّ امـانت شـده بر پیـغـمـبر

می‌رسد صوتِ حزین تا تهِ گودال به گوش            آه از پیکر بی‌غسل و کفن، خاک بسر

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا در شام غریبان حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : عباس احمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

شام غـریـبـان می‌شود در خـانه، بی‌تو            چون بیت الاحزان می‌شود در خانه، بی‌تو

مـن بـا حـسـن آرام مـی‌ســوزیـم، امــا            زینب پـریشان می‌شود در خانه، بی‌تو


با چـشـم‌های خـیـس، بـابـا از خـجـالت            یک گوشه پنهان می‌شود در خانه، بی‌تو

روزی گلستان بوده است این خانه با تو            دارد بیـابـان می‌شـود در خـانـه، بی‌تو

مادر! بـبـین آن بغـض‌های بـی‌صدایت            با گریه جبران می‌شود در خانه، بی‌تو

سـجـاده و چــادر نــمـازِ وصـلـه‌دارت            پروانه بـاران می‌شـود در خـانه، بی‌تو

پنهـان شدی از چـشـم نـامـردان تو اما            غربت نـمایـان می‌شود در خانه، بی‌تو

: امتیاز

ترسیم مصائب شام غریبان و تشییع حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مجید لشگری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

خورشید عمر کیست که بر بام می‌رود            بر دوش شـب نـشـسـته و آرام می‌رود

مجهول قدر اوست که مخفی‌ست قبر او            از بـی‌نـهـایـتـی به سـرانـجـام مـی‌رود


در نوبهار غارت طـوفان خـشن‌ترست            در دسـت او شـکــوفــۀ بــادام مـی‌رود

او هست جلـوه‌گاه حیا، غـیرممکن‌ست            بـر دوش بـی‌لـیـاقـت هـر عــامّـی رود

تشـیـیع می‌کـنـد هـمۀ هـست خویش را            بی‌یاوری که خسته در این شام می‌رود

این گفتگوی ساکت مردی شکسته است            مردی که زخـم‌خـوردۀ دشنـام می‌رود:

زهرا پس از تو خار به چشمم گذاشتند            زهرا پس از تو تیغ بر این کام می‌رود

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : وحید محمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

امشب به رنگ فصل خزان گریه می‌کنیم            هم ناله با زمین و زمان گریه می‌کنیم

هر چـند گـفـتـه‌انـد که آرام گـریه کـن            اما بـلـند و ضجـه‌زنـان گـریه می‌کنیم


امشب که خانۀ دلمان غـم گرفته است            مانـند ابـرهای روان گـریـه می‌کـنـیـم

هم پای کـوچـه‌های مدیـنه نـشـسـته‌ایم            با روضه‌های تازه جوان گریه می‌کنیم

تازه جـوان و قـد کـمـانی تعجب است            از غـصه‌های قـد کـمان گریه می‌کنیم

داریم پـای روضـۀ‌تـان پـیـر می‌شـویم            اما هـنـوز از غـم‌تـان گـریـه می‌کـنـیم

این خانۀ غمی‌است پُر از غربت بقیع            از داغ آن قـبـر نـهـان گـریه می‌کـنیم

آری دوباره بر سر سفـره نـشـسـته‌ایم            امـشب بـرای مـادرمان گـریه می‌کنیم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید،  در حال حاضر تنها مرقد مطهر حضرت زهرا مخفی است هرچند در ابتدا محل دفن امیر المومنین نیز پنهان بود اما بحمدالله هم اکنون آشکار و ملجاء و کهف الورای شیعیان است

این خانۀ غمی‌است پُر از غربت بقیع            از داغ قـبـرهای نـهـان گـریه می‌کنیم

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : علیرضا قزوه نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

تا که نامت بر زبان آمد زبان آتش گرفت            سوختم، چندان که مغز استخوان آتش گرفت

حیدر آمد، خاک همچون باد، گرم گریه شد            خواست تا غسلت دهد آب روان آتش گرفت


هان چه می‌پرسی چه پیش آمد؟ زمین را آب برد            بادبـانِ کـشتی پـیـغـمبران آتـش گـرفت

یک طرف ماهِ مرا ابرِ سیاهِ فـتنه کُشت            یک طرف از درد غربت کهکشان آتش گرفت

رفت سمت آسمان روحت! زمین از شرم سوخت            در زمین جسم تو گم شد، آسمان آتش گرفت

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

سلام حضرت مادر فدای درد و غمت            چه گریه‌ها که نکردم برای عمر کمت

امــیــدوار نـگـاهـت بـگــو کـجــا دارد            به غـیر سـایۀ پُـر مـهـر خـانۀ کرمت؟


هـمیـشه سـهـم گـدای تو شـادمـانی بود            فدای این همه احساس و لطف محترمت

نــفــس بــریـدۀ ایـن روزگـار نـا امـنـم            نفس بده به من و روزگار من به دمت

به وقـت صبـح قـیامت شـفـاعـتـم با تو            به «یاعلی» من از این لحظه می‌دهم قسمت

در آفــتـاب ســیــاه قــیــامـت کــبــری            قرار فـاطـمـیـون هـست سـایـۀ عـلمت

تو ای کـبـودترین آیـه‌ها بگـو که عـلی            لحد چگـونه گذارد به روی قـد خمت؟

رسـیده‌ام به مـدیـنـه از آسـمـان خـیـال            و باز غرق سؤالم، کجاست پس حرمت؟

: امتیاز

زبانحال امیر المؤمنین علیه‌السلام در شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : غزل

بیرون ببر ای آسمان از محفل من ماه را           کز آتش دل کرده‌ام روشن چراغ آه را

از بسکه دود آه من گـردید سدّ راه من           در کوچه‌های شهر خود گم کردم امشب راه را


گفتم به شب زاری کنم خون جگر جاری کنم           صبح آمد و دادم ز کف این رشته کوتاه را

باید که اسرار درون از سینه‌ام ناید برون           ورنه به آتش می‌کشم با ناله مهر و ماه، را

از شدت اندوه و غم ریزد نیستان را بهم           در بند بیند شیر اگر بر جای خود روباه را

تا محرم اسرار من با بذل جان شد یار من           بر راز گوئی، کرده‌ام پیدا درون چاه، را

رزم آوری آزاده‌ام امـا ز پــا افــتـاده‌ام           زیرا که از کف داده‌ام دخت رسول الله را

هر گه که با سوز درون از خانه می آیم برون           چشمم شود دریای خون بینم چو آن درگاه را

میثم اگر روشن دلی خوش دار کز راه علی           دشـمن به آگـاهی برد یـاران نا آگـاه را

: امتیاز

زبانحال امیر المؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

پُر شدم از غصّه و اندوه و غم بانوی من            پیکرت بدجـور پیچـیده بهـم بانوی من

این کبـودی‌ها؛ تـوانم را ربـوده فاطمه            تار می‌بیـنم تنت را؛ محـترم بانوی من


پوستی بر استخوانت مانده بود و آب شد            کن دعا! تا زودتر بر تو رسم بانوی من

سینه‌ام تنگ و نفس تنگ و دو چشمم لاله‌گون            دیده وا کن زنده‌ام گردان به دم بانوی من

خونِ پهلوی تو با آب روان مخلوط شد            من گریبان خودم را می‌درم بانوی من

لیلۀ قدر علی مخفی شدی در زیر خاک            تا بگویند: شیعیان ای بی‌حرم بانوی من

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن، مغایرت با روایات معتبر و عدم رعایت شأن حضرت زهرا حذف شد

وقت غسلت آمده، دستم به گیسویت رسید            گیسوانت از چه رو گردیده کم بانوی من؟

جای سالم نیست در روی تنت صدیقه‌ام            چون بنفشه شد سرت تا به قدم بانوی من

زبانحال امیر المؤمنین علیه‌السلام در شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

من مانـدم و حالا کـبودی‌های چشمت            باید چـگـونه آب ریـزم پـای چـشـمت

از زخـم‌های نـیـلی‌ات شرمـنده هـستم            مخصوصأ از این زخم‌های پای چشمت


می‌خـواستی با چـادرت با من نگویی            از مـاجـرای سـرخی دریـای چـشمت

تا خـون نـریـزد بـاز از پـلـک تـر تو            می‌ریـزم آب آرام بر بـالای چـشـمت

ای‌کـاش مـا بـیـن در و دیـوار و آتـش            چشمان من می‌سوخت آنجا جای چشمت

افـتادم از پـا، پای غـسـلت تا که دیـدم            تغـیـیر کرده اینچـنین سیـمای چشمت

دستی که زینت های گوشت را شکسته            دیگر چه خواهد کرد با حورای چشمت؟

: امتیاز

زبانحال امیر المؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

خـمـوشـم و نَـفَـسَـم در شـماره افـتـاده            که روی خـاک مـرا مـاهـپـاره افـتاده

سپهر در دم و قلبم ز غصه پاره شده            کـه مـاه پـاره مـن بـا سـتـاره، افـتـاده


کنار قـبر تو خـامـوشم و چنان سوزم            که آتـش از جـگـرم در شـراره افتاده

اگر چه کرد غم مصطفی زمین گیرش            عـلی به مرگ تو از پا دوباره، افتاده

وصیت تو مرا کرده آنچنان خامـوش            که کـار حـرف زدن با اشـاره افـتـاده

بوصف غربتم این قصه بس که با سیلی            ز گـوش هـمـسر من گـوشـواره افتاده

به جز تو در دل شب با چه کس توانم گفت            که چاره ساز دو عـالـم ز چاره افتاده

قسم به فاطمه «میثم» لب از سخن بربند            که شعـله بر جگـر سنگ خـاره افتاده

: امتیاز

زبانحال امیر المؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سیدرضا موید نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای با خـبر ز درد و غـم بی‌شمار من!            برخیز و باش، فاطمه جان، غمگسار من

رفـتی ز دیـدۀ من و، از دل نمی‌روی            حس می‌کنم همیشه تویی در کنار من


شیرینی حیات من، ای بَضعَةُ الرّسول!            تلـخ‌ست با غـمت همه لیل و نهار من

خیری پس از تو نیست در این زندگیّ و، من            گریَم از این‌که طول کشد روزگار من

مردم ز گریه، غصّۀ خود حل کنند، لیک            افتد ز گریه، غـصّۀ دیگر به کار من

خواهم ز کودکان تو پنهـان گـریـستن            اما غـمـت ربوده ز کـف اخـتـیار من

این روزها ز خانه کم آیم برون، مگر            کـمـتـر به قـتـلگـاه تو افـتـد گـذار من

: امتیاز

شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : غزل

شـبـانـه آسـمـانـش خـاک مـی‌شـد            نه زهرا، بلکه جانش خاک می‌شد

چه خاکِ آتـشـیـنی داشـت زهـرا            دگر روح و روانش خاک می‌شد


تـلاقـی داشت نـورش با کـبـودی            علی، رنگین کمانش خاک می‌شد

عـلـیِ پـهـلـوان خـانـه نـشـیـن شد            که دیگـر قـهرمانش خاک می‌شد

دگــر آمــادهٔ پــیــری‌سـت مـــولا            که بـانـویِ جـوانش خـاک می‌شد

عـلی از غـربـتـش زانو بغل کرد            به قـبـرِ بی‌نـشـانـش خـاک می‌شد

خزان رنگ رخش را بس که برده است            گمان می‌رفت زهرا سالخورده است

: امتیاز

زبانحال امیر المؤمنین علیه‌السلام در شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن عرب خالقی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

بعد تو گـشتـه در پریـشـانی            آسـمـانـم هـمـیـشـه بــارانـی

ای سـتـون دل عـلـی بـی‌تـو            رفته این خانه رو به ویرانی


باغ هـجـده بـهـار زندگی‌ات            چـقـدر زود شد ز‌مـسـتـانـی

تو رسـیدی به سـاحـلی آرام            من به این لحظه‌های طوفانی

سـوره کـوثـرم، سر قـبـرت            کار من گـشته فاتحه خوانی

ای رهـایـی دهـنـده از آتـش            دل مـن را چـرا بـسـوزانی؟

این همه می‌زنـم صدات اما            تو مرا لحـظه‌ای نمی‌خوانی

سخت سردرگمم بگو چه کنم            بین این کـوچه‌های حـیرانی

مـنم و صـدهـزار درد نهان            تـوئی و یک مـزار پـنهـانی

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : غروی اصفهانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بیت معـمور ولایت را أجل ویرانه کرد            آنچه را با خانه، صد چندان به صاحبخانه کرد

شمع روی روشن زهرا چو آن شب شد خموش            زهره ساز و نغمۀ ماتم در آن کاشانه کرد


آه جانـسوز یـتـیـمان انـدر آن مـاتـم‌سـرا            کرد آشوبی که عقل محض را دیوانه کرد

داغ بانو کرد عـمری با دل آن شهـریار            آنچه شمع انجمن یکباره با پـروانه کرد

شاه با آن پُر دلی، دل از دو گیتی برگرفت            خانه را کآنشب تهی زان گوهر یکدانه کرد

بارها کردی تـمنّای فـراق جـسم و جان            چون که یاد از روزگار وصل آن جانانه کرد

سر به زانوی غـم و با غصّۀ بانو قرین            عزلت از هر آشنائی بود و هر بیگانه کرد

شاهد هستی چو از پیمانۀ غم نیست شد            باده نوشان را خراب از جلوۀ مستانه کرد

ساقی بـزم حـقـیـقـت گـوئـیا از خـمّ غـم            هر چه در خمخانه بودی اندر آن پیمانه کرد

»مفتقر» را شوری از اندیشه بیرون در سر است            هر دم او را از غم بانو نوائی دیگر است

: امتیاز

زبانحال امیر المؤمنین علیه‌السلام در شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : علی اکبر لطیفیان نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

زهـراست، یـادگـاری نـور خـدای من            خورشید صبح و ظهر و غروب سرای من

پـرواز می‌کـنـیـم از این خـانـه تا خـدا            من با دعـای فـاطـمـه او با دعـای من


ما نـور واحـدیـم، نه فـرقـی نـمـی‌کـند            من جـای او بـتـابـم یـا او به جـای من

مـسـت تـجــلـیـات خــداونـدی هــمـیـم            من بـا خـدای اویـم و او بـا خـدای من

یک طور حرف می‌زند انگار بوده است            در ابـتـدای خـلـقـت و در ابـتـدای مـن

دنیـا! تـمـام آنـچـه که داری بـرای تـو            یک تـار مـوی خاکی زهـرا برای من

کاری که کـرد فـاطـمه کـار امـام بـود            زهراست پس علی من و مرتضای من

ما یک سپـر برای جهـازش فروخـتیم            چیزی نـبـود تا که بمـیـرد به پـای من

هر شب دلم به گفتن یک فاطمه خوش است            از من مگیر دلخـوشی‌ام را خدای من

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : وحید قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

در خانه مانده عطر خوش ربّـنای تو            امـروز زنــده‌ام به هـوایِ دعـای تـو

همسایه‌ها به مجـلس خـتـمت نیامـدند            من بودم و همین دو سه تا بچه‌های تو


خیلی به مجتبایِ تو برخورد فـاطمه!            فـامـیل کـم گـذاشت بـرایِ عـزای تو

جایِ تـمام شهـر خودم گـریه می‌کـنم            از بسکه خالی‌ست در این خانه جای تو

زهرا مرا ببخش که نگـذاشت غربتم            یک خـتـم بـا شکـوه بـگـیرم برای تو

از دستِ گریه‌هایِ تو راحت شد این محل            شِکوه نمی‌کـنـند به من از صدای تو

دیگـر به تـیغ فـتـنۀ کوفه نـیاز نیست            خـونِ مـرا نـوشـته مدیـنه به پـای تو

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

حس می‌کنم هرشب حضورت را کنارم            وقـتی به روی خـاک تو سـر می‌گـذارم

بگـذار دسـتـت را به روی شـانـه‌ام بـاز            از دست رفـتـه بعـد تو صبـرم، قـرارم!


قرآن که می‌خوانم تو هم می‌خوانی انگار            کوثـر بـخـوان تا رود رود ایـنجا بـبارم

وقـتی نگـاهت از رهـایی حـرف می‌زد            احـسـاس می‌کـردم تـو را دیـگـر نـدارم

یـادت می‌آیـد مـوقـع رفـتـن چه گـفـتی؟            جان عـزیزت روز و شب چشم‌انتـظارم

سر می‌گـذارم روی خـاکـت بـاز امشب            ای کـاش سـر از خـاک دیگـر برنـدارم

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

پس از سه ماه به او چشمِ کودکان اُفتاد            بـلـنـد شـد بـرود راه، نـاگـهــان اُفـتـاد

پس از سه ماه به سمتِ تنور خود را بُرد            پس از سه ماه چه شد که به فکرِ نان اُفتاد


پس از سه ماه کمی خانه آب و جارو شد            رسـیـد تـا که دَمِ در؛ در آسـتـان اُفـتـاد

چهار کودکِ خوشحال را خودش می‌شُست            اگـر چه در بـدنش دردِ بـی‌امـان اُفتاد

غذا که پخت خودش، فضه سفره را انداخت            دوبـاره لـقـمـۀ او دستِ این و آن اُفتاد

ولی نشد که فقط لقمه‌ای خودش بخورد            چقدر فضه صدا زد که از دهان اُفتاد

میانِ بسـترِ خود رو به قـبـله شد خانم            کشید پرده به رو روی نیمه جان، اُفتاد

همینکه مادرِ پروانه‌ها دو چشمش بست            همیـنکـه نالۀ طـفـلان در آشـیـان اُفتاد

دوید از دلِ مسجد به خانه، سلمان دید            که چـند مرتـبـه آقا نـفـس زنـان اُفـتـاد

جـماعـتی که زنش را زدنـد می‌دیـدند            چقدر روی زمین با سـر آسـمان اُفتاد

غروب از رویِ تل دخترش به پایین رفت            اگـر چه تا دل گـودال از تـوان اُفـتـاد

نگاه کرد نگـاهـش در آن شلـوغی بر            عصا، سنگ، تـبر، دشـنه‌، سنان اُفتاد

گرفت چادرِ او زیرِ پا زمین خورد آه            سـرِ بــرادرِ او دسـتِ شـامـیـان اُفـتـاد

: امتیاز
نقد و بررسی

بر خلاف تصومر عمومی فاجعه حمله به خانۀ حضرت زهرا و جسارت به ایشان  در دهه اول ماه ربیع الأمول نبوده است بلکه بر اساس اسناد تاریخی قطعا بعد از غصب فدک و خطبه حضرت در مسجد النبی و حداقل در دهه های بعدی ماه ربیع الأول بوده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

زبانحال حضرت زینب با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن کاویانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

رفتی و خاطره‌ها پنجره را وا کردند            هی نشستند و فقط گریه تماشا کردند

صورتِ مرد در این هیمنه دیدن دارد            گـونـه وقـتی بـشَـوَد آیـنـه دیـدن دارد


گونه‌اش آیـنـه بـنـدان به نـظـر می‌آید            چـقَـدَر عـشق به چـشـمانِ پدر می‌آید

اشک و لبخندِ علی، آه عجب تلفـیـقی            نیست برّنده تر از تیغِ سکوتش تیغی

بوی بدر و اُحُد و خیبر و خندق دارد            ذولفـقاری که اگر دق بکند حقّ دارد

قسمت این بود که من همدمِ بابا باشم            بعد از این مثلِ خـودَت اُمِ ابیهـا باشم

بعد از این داغ که آتش به همه عالم زد            من خودم شانه به موهای خودم خواهم زد

رفـتـی و مـبـدأ غـم را به دلم آوردی            با همه کودکی‌ام خوب بزرگم کردی

میروم در دلِ آتش، به خدا باکی نیست            راستی مادرِ من! چادرِ من خاکی نیست

آتش از داغِ غَمَت سوخته، بی‌تاب شده            از خجالت زده گی خاکِ رَهَت آب شده

آب گـفـتم چـقَـدَر حـرف به ذهـنم آمد            یک کفن باز از این چند کفـن کم آمد

غـم نباید به گـلِ فـاطـمه غـالب بشود            مانـده تا زینبِ تو اُمِ مـصائب بـشـود

داغِ محسن چقَدَر زود زمین گیرت کرد            پیش از آنی که خودت پیر شوی پیرت کرد

جای آن لاله خدا یاس به ما خواهد داد            محسنت رفته و عباس به ما خواهد داد

آه؛ افـتـاده کـنون بـنـد به دسـتانِ پـدر            بعد از این حادثه سوگند به دستانِ پدر

که منم شیرترین دخترِ این خطّه، منم            دخترِ شیرِخدا هستم و خود شیـر زنم

با همه دخـتـری‌ام مـردتر از مـردانم            تا ابـد پـای حـسـین ابن علی می‌مـانم

شهر در سیطرۀ شومِ شبی تاریک است            باید آماده شَوَم روزِ دهم نزدیک است

: امتیاز